«بلند شو پسرم! ... دوستانت آمدهاند»
به آرزوی دل مهربانت آمدهاند
مرا ببخش اگر بی قرارم ... آخر ... باز
دوباره اینهمه یار جوانت آمدهاند
«بلند شو ... کمکم کن ز جای برخیزم»
ببین که این همه میهمانت آمدهاند
برای آنکه غم از قلبهایشان برود
چه پرشتاب سوی آستانت آمدهاند
ببین که این همه همراز تو به ناله و آه
برای دیدن اشک روانت آمدهاند
شکسته ای اگر ای شاخهام ولی گلها
به عطر تو به سوی بوستانت آمدهاند
ببین که مردم عاشق به اهل بیت رسول (ص)
به سر سلامتی خاندانت آمدهاند
به شوق تابش مهر تو در شب غربت
ستارهها به دل کهکشانت آمدهاند
دوباره این همه پروانه با هزار امید
برای مرهم زخم گرانت آمدهاند
ببین که این همه مرد و زن نمازگزار
به شوق نغمه و بانگ اذانت آمدهاند
تو میهمان شدی بر «زینب» و ببین مردم
به احترام تو و میزبانت آمدهاند
اگر چه زخمی و غمگین ولی به دیدارت
ببین ز «سوریه» همسنگرانت آمدهاند
تو ای پرنده من! آسمان، گوارایت!
پرندهها به دل آسمانت آمدهاند
به یاد آنهمه شبهای شور عاشورا
فرشتهها همگی نوحه خوانت آمدهاند
بهاری و همه غنچههای تشنه باغ
به شوق گلشن دور از خزانت آمدهاند
ببین که منتظران ظهور آدینه
به شوق ندبه «صاحب زمانت» آمدهاند
**
مرا ببخش تو ای شاعر شهید حرم!
که واژهها چه قدر ناتوانت آمدهاند